loading...
پایگاه جامع شناخت بهائیت
سید مصطفی احمدی بازدید : 86 سه شنبه 22 بهمن 1392 نظرات (1)

سید علی محمد شیرازی، جوانی ۲۵ ساله بود که در سال ۱۲۶۰ (هـ ق) با وفات سید کاظم رشتی، فضا را برای ادعای گوناگون خود آماده دید و با وجود کمی سن، توانست توجه گروهی از مشتاقان و منتظران مهدی موعود (عج) را به خود جلب کند، زیرا زمینه هایی داشت که با چند نمونه از آنها آشنا می شویم:

۱. سید بودن و علاقه شیعیان به سادات؛
۲. ذکرگویی ها و وردخوانی ها، آن هم زیر آفتاب سوزان بوشهر و جلب توجه مردم؛
۳. بهره گیری از لقمه نامشروع شیخیه (رکن رابع).

علی محمد شیرازی، در حد فاصل میان سال های ۱۲۶۰ تا ۱۲۶۴ (هـ ق) به ترتیب دو ادعای کرد: یکی ذکریت و دیگری بابیت. در مرحله نخست، در ۵ جمادی الاولی سال ۱۲۶۰ (هـ ق) برابر با ۶ خرداد ۱۲۲۳ (هـ ش) ملا حسین بشرویه را به منزل خود در شیراز دعوت کرد و با نشان دادن کتابی که تفسیر سوره یوسف نامیده بود، خود را سید ذکر معرفی نمود و بشرویه را به سوی خود فراخواند: «للهُ قَد قَدَّرَ أن یَخرُجَ ذلِکَ الکِتابَ فی تَفسیرِ أحسَنِ القَصَصِ مِن عِندِ مُحَمَّدِ بنِ الحَسَنِ بنِ عَلیِّ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَلیِّ بنِ مُوسَی بنِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّد بنِ عَلیِّ بنِ الحُسَینِ بنِ عَلیِّ بنِ أبی طالِبٍ ‏عَلی عَبدِهِ لِیَکُونَ حُجَّةَ اللهِ مِن عِندِ الذِّکرِ عَلَی العالَمینَ بَلیغاً».۲ بر این اساس، در این دعوت، خبری از بابیت نیز نبود، چه رسد به مهدویت و نبوت و الوهیت.

در مرحله دوم، علی محمد، پای خود را از ذکریت فراتر گذاشت و در سال ۱۲۶۱ (هـ ق) به یکی از آشنایان خود به نام ملا صادق، دستور داد تا جمله: «اشهد أن علیاً قبل نبیل باب بقیه الله» را در اذان مسجد نو شیراز اضافه کند.

علی محمد باب، با اضافه کردن این جمله به اذان، ادعای بابیت خود را علنی ساخت و سیلی از اعتراضات و انتقادات مردم مؤمن شیراز را متوجه خود ساخت. حاکم شیراز نیز برای آرام کردن اعتراضات، علی محمد را از بوشهر به شیراز فراخواند و در مجلسی خصوصی او را بازخواست کرد. علی محمد نخست با خواند آیه: «إن جاءکم فاسق بنباء فتبینوا»۳ همه چیز را انکار کرد و در نهایت با برخورد حاکم، مجبور به باز پس گیری ادعاهایش و توبه شد.۴

بر این اساس، چندین هفته، روزهای جمعه به هنگام نماز در مسجد وکیل شیراز حاضر می شد و از ادعاهای خود توبه می کرد و به خانه دایی خود باز می گشت، زیرا در حبس خانگی به سر می برد.۵

لازم به ذکر است که بهائیان، توبه علی محمد شیرازی را از باب تقیه می دانند، در حالی که در امر امامت و نبوت، جای تقیه نیست. تقیه اولاً در فروع دین است و در اصول دین جای ندارد و ثانیاً اصحاب و پیروان می توانند تقیه کنند نه امام و پیامبر، زیرا تقیه امام و پیامبر خلاف رسالت و وظیفه آنان است، چرا که آنان وظیفه دارند که مردم را هدایت کند؛ اگر از روی تقیه خلاف وظیفه خود را انجام دهند و به خلاف وظیفه خود تظاهر نمایند، نه تنها پیروان خود را هدایت نکرده اند، بلکه سبب تحیر و گمراهی آنان نیز شده اند، از این رو تقیه کردن بر پیامبر و امام جایز نیست.

پانوشت:
۱. تفسیر سوره یوسف.
۲. نک: کواکب الدریه، ص ۳۹؛ تفسیر سوره یوسف، ص ۳. (به درستی که خدا مقدّر کرده­ است که این کتاب را در تفسیر نیکوترین داستان­ها (سوره­ی ‏یوسف) از نزد محمد فرزند حسن فرزند علی … فرزند علی بن ابی طالب بر بنده اش خارج ‏سازد تا از نزد ذکر (خود باب) حجت رساننده‌ی خدا بر اهل عالم باشد.‏)
۳. سوره حجرات، آیه ۴۹.
۴. نک: مطالع الانوار، ص ۱۲۹ – ۱۳۰.
۵. نک: پیشین، ص ۱۳۲.

 

 

سید مصطفی احمدی بازدید : 94 سه شنبه 22 بهمن 1392 نظرات (0)

یکی از باورهای بابیان و بهائیان، اعتقاد به الله بودن علی محمد باب و حسینعلی نوری است. علی محمد باب مدعی است که رفیع ترین مراتب حقیقت یعنی الوهیت در او حلول کرده، آن هم حلولی مادی و جسمانی؛ این اعتقاد بهائیان با مبانی هیچ یک از ادیان آسمانی نمی سازد، زیرا الوهیت ویژه خدای سبحان است و هیچ کس و هیچ چیز در این مقام با او شریک نیست.

قریب به اتفاق فقهاء تعداد نجاسات را یازده۱ و برخی دوازده۲ مورد اعلام کرده اند، از جمله آنها که همه بالاتفاق آنرا ذکر کرده اند نجاست کافر۳ است، کافر یعنی کسی که منکر خدا باشد و یا برای خداوند متعال شریک قائل باشد.
و یا اینکه رسالت حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله) را قبول نداشته باشد و نیز به کسی کافر می گویند که ضروری دین یعنی، چیزی را مثل نماز و روزه که همة مسلمانان آنرا جزء دین اسلام می دانند منکر شود.۴

فقهاء در این زمینه به آیة شریفة «انما المشرکون نجسٌ»۵ و روایات متعدد دیگری، از جمله این روایت که از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده است «من نصب دیناً غیر دین المومنین(دین اسلام) فهو مشرک»۶ استناد می کنند.
و از فروعاتی که برای این مسئله ذکر کرده اند این است که تمام بدن کافر حتی مو و ناخن و رطوبتهای او نجس است.۷

حال که روشن شد چه کسانی در فقه اسلام و شیعه نجس هستند به کنکاش در آثار بهائیان می پردازیم تا از برخی عقاید آنها آگاه شویم بهائیت فرقه ای است که توسط حسنعلی نوری معروف به بهاء الله به وجود آمده است. قبل از آن به وسیله علی محمد باب که به پیروی از اندیشه های شیخیه خود را رکن چهارم یا انسان کامل پنداشته بود، با بیت را به وجود آورده بود، وی در آغاز مدعی بود که باب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است؛ ولی در نهایت ادعای الوهیت نموده و اعلام نمود که بعداً کسی را به عنوان «من یظهره الله» خواهد فرستاد. بعد از اعلام علی محمد، حسینعلی نوری مدعی شد که او همان کسی است که علی محمد باب وعده آمدن او را داده است. بعد از آن با ادعای نسخ دین اسلام، نغمة ایجاد دین تازه سرداد و به دین سازی روی آورد.۸

اشاره ای به برخی از باورهای بهائیان:

۱. اعتقاد به الوهیت علی محمد باب و حسینعلی نوری
یکی از سخیف ترین و غیر معقول ترین اعتقادات بهائیت و بابیت اعتقاد به اله بودن باب و حسینعلی نوری است علی محمد باب ادعا کرده است که رفیع ترین مراتب حقیقت یعنی الوهیت در او حلول کرده آن هم حلولی مادی و جسمانی.۹
این اعتقاد بهائیت با مبانی تمام ادیان آسمانی در تضاد می باشد زیرا در ادیان آسمانی الوهیت مختص حضرت حق، پروردگار و خالق جهان و جهانیان است و در این مقام هیچ کس و هیچ چیز با او شریک نیست.

۲. اعتقاد به مقام نبوت علی محمد و میرزا حسینعلی
بهائیان می گویند: «مقام قائم موعود به حکم برخی آیات قرآن کریم، مقام اصالت و نبوت است.»۱۰
اما شیعه می گوید: «قائم موعود تابع قرآن مجید و شریعت خاتم الانبیاء محمد (صلّی الله علیه و آله) و مقام او مقام خلافت و وصایت و امامت است نه اصالت و نبوت.»۱۱

۳. اعتقاد به قائم موعود بودن علی محمد باب و میرزا حسینعلی
بهائیان می گویند: «علی محمد باب و میرزا حسینعلی نوری موعود دین اسلام هستند و جمیع انبیاء بدان اشارت داده اند و علامات آن در کتابهای آسمانی ثبت است.»
اما شیعه می گوید: «موعود دین اسلام یکی قیامت کبری است و دیگری ظهور بقیة‌الله (ارواحنا له الفداء) که در قرن سوم هجری در سُرّ من رآه متولد شد، نام مادرش نرجس است.»

۴. اعتقاد به نسخ دین اسلام
بهائیان می گویند: «مقام قائم موعود، مقام شارعیت است نه تابعیت،۱۲ و نیز می گویند قائم در هنگام ظهورش حکم به نسخ دین اسلام می کند و بتشریع شریعت جدیدی غیر از اسلام می پردازد.»۱۳
اما شعیه می گوید: «قائم موعود، تابع قرآن مجید و شریعت خاتم الانبیاء محمد (صلی الله علیه و آله) و مجدد و محیی همان دین اسلام است و صاحب کتاب جدید و آورندة‌ شریعت جدیدی نیست.»۱۴

خلاصه آنکه بهائیان:

اولا:ً مدعی الوهیت باب و بهاء و منکر خاتمیت نبی مکرم اسلام هستند، ثانیاً: منکر احکام ضروری دین مثل نماز، و روزه و… بوده و آنها را منسوخ می دانند.

ثالثاً نه تنها منکر وجود نازنین حضرت بقیة الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند بلکه دشمن او می باشند.
در نتیجه می توان گفت که علت نجاست آنان، کفر آنان می باشد و ادله ای که به نجاست کفار و مشرکین دلالت دارند، آنان را نیز در بر می گیرند.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱. توضیح المسائل مراجع عظام، قسمت نجاسات.
۲. بهائیت دین نیست، ابوتراب هدائی. به نقل از سایت محاکمه
۳. تاریخ جامع بهائیت، بهرام افراسیابی.
۴. وسائل الشیعه، حر عاملی، ج۱، کتاب الطهاره، ابواب مقدمه عبادت باب۲.
پی نوشت:
۱ . خمینی، تحریر الوسیله، نجاسات، قم، اسماعیلیان نجفی، ط دوم، ۱۳۹۰هـ ق، ج۱، صفحة ۱۱۴، مسالة ۱.
۲ . رسالة توضیح المسائل با متن فتاوی آقای بروجردی و حواشی آیات عظام، جاویدان و فراهانی، علمیه، مسئلة ۸۴، ص ۲۶.
۳ . محقق حلی، شرایع الاسلام، دارالاضواء، بیروت، ط دوم، ۱۴۰۳ هـ، کتاب الطهاره، ج۱، ص ۵۳.
۴ .رسالة توضیح المسائل مسئلة ۱۰۷، ص ۳۰.
۵ .توبه/‌۲۸.
۶ . حر عاملی، وسائل الشیعه، الاحیاء التراث، قم، ط اول، ۱۴۰۹ هـ ق، ج ۱، کتاب الطهاره، ابواب مقدمه عبادت، باب ۲، ح ۳، ص ۳۰،.
۷ . رساله توضیح المسائل ۱۰۸، ص ۳۱.
۸ . زاهدانی، سید سعید زاهد، بهائیت در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ط دوم، ۱۳۸۱، ص ۹۷.
۹ . عامر النجار، البهائیة و جذورها البابیة، دارالمنتخب العربی، ط اول، ۱۴۱۹ هـ . ق، ص ۴۴.
۱۰ . بهائی چه می گوید، جواد تهرانی، ،‌ مشهد، ط دوم، ۱۳۴۱، ج ۲، ص ۲.
۱۱ . همان،‌ص ۷۶.
۱۲ . همان، ص ۲.
۱۳ . همان، ص ۹۳.
۱۴ . همان ، ص۷۶

 

 

سید مصطفی احمدی بازدید : 82 یکشنبه 20 بهمن 1392 نظرات (1)

مهدی کیست؟
مهدویت از کجا آمده است؟
چه دلیل و مدرکی آن را استوار نگه داشته است؟

مهدی نامی آشنا برای مسلمانان به ویژه شیعیان است. او نهمین فرزند سومین امام شیعیان امام حسین (علیه السلام) است.

همه افراد بشر، در انتظار منجی ای دادگستر، به زندگی خود هدف می دهند و سختی ها و مشکلات را تحمل می کنند و هر دم با خود زمزمه می کنند:

شاید این جمعه بیاید شاید پرده از چهره گشاید شاید

تمام نشانه ها و مشخصاتی را که ادیان غیر از اسلام برای منجی عالم بشر می شمارند، همان اوصاف حضرت مهدی (عج) است۱ که از زمان حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) برای آن حضرت بیان شده است و مسئله مهدویت در سخنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان معصوم (علیهم السلام) کاملا روشن است.

دلایل و براهین مهدویت به اندازه ای روشن و منطقی است که همه در طول چهارده قرن گذشته آن را پذیرفته اند و حتی در تاریخ دیده می شود که هر جا موقعیتی مناسب بوده، عده ای سود جو از عقاید پاک مردم معتقد سوء استفاده کرده و خود را مهدی موعود می خواندند و عده ای کم آگاه را به سوی خود جذب می کردند ولی پس از اندک زمانی پرده از چهره آنان کنار رفته و رسوا می شدند.۲

قرآن کریم به جهت مصالحی که در مقام بیان آن نیستیم، صراحتا به موضوع امامت نمی پردازد، ولی از همان روزهای آغازین ظهور اسلام، در هر زمان و مکان مناسب، از سوی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به مسئله خلافت و امامت پرداخته شده است و ایشان دوازده تن از اولاد خود را به عنوان جانشینان معصوم پس از خود معرفی فرموده اند.۳
مسئله تعیین خلافت و معرفی امامان معصوم (علیهم السلام) به دفعات در سیره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دیده می شود. اگر چه موضوع خلافت و امامت مسئله ایست که میان عامه و خاصه تفرقه انداخته است و عامه با موضوع وصایت خاصه مخالفت می کنند، ولی احادیثی که در این رابطه از حضرت نقل شده است در کتب معتبر شیعه و سنی به روشنی قابل مشاهده و بررسی است.)

در نتیجه این پیگیریها و یادآوریهای مکرر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم است که شیعه پیوسته در انتظار ظهور مهدی موعود (عج) بوده و هست و در کتابهای خود به مشخصات حضرت و علایم ظهور پرداخته است که به چند نمونه آن اشاره می کنیم:

نشانه های ویژه قائم آل محمّد از روایات:
۱. ولادت حضرت مخفی خواهد شد.
۲. اسم و کنیه او، همان اسم و کنیه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است.
۳. پسر امام حسن عسکری (علیه السلام) است.
۴. پسر نهم امام حسین (علیه السلام) است.
۵. پسر ششم امام صادق (علیه السلام) است.
۶. مادر حضرت، نرجس خاتون دختر یوشعا است.
۷. مانند نوح نبی (علیه السلام) عمر درازی خواهد داشت.
۸. مدت طولانی از دید مردم غایب خواهد بود.
۹. دین مقدس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، (اسلام) را ترویج می دهد.
۱۰. زمین را پس از فرا گیری ظلم و جور، از عدل و داد پر می کند.

پس از بیان نشانه ها، به جاست که به نقل چند حدیث بپردازیم:

مرحوم صدوق ره از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمود: جبرئیل از خدای تبارک و تعالی نقل می کند که فرمود: هر کس بداند که معبودى جز من تنها نیست و اینکه محمد بنده و رسول من است و على بن ابى طالب خلیفه منست و ائمه از فرزندانش حجت منند او را برحمت خود ببهشت میبرم و بعفو خود از دوزخ بر کنار مى‏دارم و هر کس گواهى بدهد که معبودى نیست جز من تنها و گواهى ندهد که محمد بنده و فرستاده من است یا بآن شهادت دهد ولى گواهى ندهد که على بن ابى طالب خلیفه من است یا بدان گواهى دهد ولى گواهى ندهد که امامان بعد از او حجج منند بتحقیق که نعمت مرا انکار کرده و عظمت مرا کوچک شمرده و بآیات و کتب من کافر شده اگر قصد من کند او را محجوب سازم.
در این هنگام جابر بن عبد اللَّه انصارى از جا بر خواست و عرض کرد: اى رسول خدا امامان از اولاد على بن ابى طالب کیانند؟ فرمود: حسن و حسین دو سیّد جوانان اهل بهشت سپس آقاى عبادت‏کنندگان در زمان خود على بن الحسین، سپس (حضرت) باقر محمد بن على، و تو او را دیدار و درک خواهى کرد و چون او را دیدار کردى سلام مرا به او برسان سپس صادق جعفر بن محمد؛ سپس کاظم موسى بن جعفر؛ سپس رضا على بن موسى، سپس تقى محمد بن على، سپس نقى على بن محمد، سپس زکىّ حسن بن على، سپس فرزندش قائم به حق، مهدى امّت من، آن که زمین را از عدل و داد پر کند چنانچه از ظلم و جور پر شده است.۴

صدوق (ره) در جای دیگر از احمد بن اسحاق نقل می کند که گفت:
نزد امام حسن عسکری (علیه السلام)، برای پرسش از جانشین حضرت حاضر شدم؛ ایشان سخن را شروع کرده و فرمود: ای احمد بن اسحاق، از آن گاه که خدای سبحان آدم را آفرید، تا قیامت زمین را از حجت خالی نگذاشته و نخواهد گذاشت.
به ایشان گفتم: یا ابن رسول الله، امام و خلیفه پس از شما کیست؟

احمد بن اسحق بن سعد اشعرى می گوید: شرفیاب حضور امام یازدهم ابى محمد حسن بن على علیه‏السلام شدم و میخواستم از وى راجع بجانشین پس از او پرسش کنم او آغاز سخن کرد و فرمود اى احمد بن اسحق بدرستى که خداى تبارک و تعالى از آنگاه که آدم را آفریده زمین را خالى نگذاشته و نگذارد تا قیام ساعت از حجت خدا بر خلقش که باو از اهل زمین بلا بگرداند و باو باران فرو فرستد و باو برکات زمین را بدر آورد گوید من گفتم یا ابن رسول اللَّه امام و خلیفه پس از شما کیست؟
آن حضرت برخاست و درون خانه رفت و سپس با پسری حدود سه ساله برگشت که رویش چون ماه شب چهارده بود، فرمود اى احمد بن اسحق اگر نزد خدای سبحان و نزد حجت های او گرامى نبودى، من پسرم را به تو نشان نمی دادم؛ او هم نام و هم کنیه رسول خدا است. او کسی است که زمین را از عدل و داد پر کند، آن هنگام که از ظلم و جور پر شده باشد.‏۵

همچنین در جای دیگر از یونس بن عبد الرحمن نقل می کند که گفت:
نزد امام کاظم (علیه السلام) رفتم و به ایشان گفتم: یا ابن رسول الله، تو قائم بالحق هستی؟
فرمود: من نیز قائم بالحق هستم، ولى آن قائمى که زمین را از دشمنان خداى عز و جل پاک کرده و آن را پر از عدالت می کند، آن هنگام که پر از جور و ستم شده است، پنجمین فرزند من است که مدتی زیادی در غیبت به سر می برد.۶

شیخ طبرسی از عبد العظیم حسنی نقل می کند که گفت:
خدمت حضرت جواد علیه السّلام رسیدم تا از ایشان بپرسم قائم همان مهدی است یا نه؟ ایشان قبل از من فرمود: ابو القاسم، قائمِ از اهل بیت ما، همان مهدى است که باید در هنگام غیبتش منتظِر و در وقت ظهور از او اطاعت کنید، او سومین کس از فرزندان من است، به خداوندى که محمد را براستى برانگیخت و ما را به امامت مخصوص گردانید اگر از عمر جهان نماند مگر یک روز، پروردگار همان روز را به اندازه‏اى دراز خواهد کرد تا قائم را بیرون آید و زمین را پس از آن که از جور و ستم پر شده از عدل و داد پر کند، بهترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است‏.۷

پس از نقل احادیث نوبت به سخن دو تن از دانشوران درباره بحث مهدویت و علایم ظهور می رسد:

شیخ احمد احسایی به از عوالم و اکمال نقل کرده و می گوید:
چرا سخن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در باره عمار -جمعیت ظلم کننده او را می کشند- را تصدیق می کنیم، همچنین در باره امیر المؤمنین (علیه السلام) -محاسن مبارکش با خون سرش خضاب خواهد شد- و امام مجتبی (علیه السلام) -بواسطه سم دادن او را شهید می کنند- و نیز در باره حضرت سید الشهدا (علیه السلام) -او را در سر زمین کربلا شهید خواهند کرد- ولی پیشگویی او نسبت به حضرت قائم (عج) – به صورتی که غیبت و ظهور او را با تمام ویژگی ها و اسم و نسب خبر داده است- را نپذیریم؟
آیا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در همه کارها و سخن های خود صادق نبوده است؟
آیا حقیقت اسلام غیر از تسلیم شدن و پذیرفتن همه احکام و امور دینی است؟۸

همچنین شیخ در جای دیگر می نویسد:
خلافت ظاهری حضرت قائم (عج) از آغاز امر تا به امروز که سال هزار و دویست و سی و چهار هجری قمری است، پوشیده و پنهان است و در این مدت که نهصد و هفتاد و چهار سال می شود، ظلم و جور زمین را فرا گرفته است و رفته رفته بیشتر می شود، آن حضرت امروز موجود و زنده بوده و در مکان های مختلفی ساکن می شود تا روزی که با نهایت قدرت و توانایی ظهور کرده و سراسر زمین را از عدل و داد پر کند؛ مدت حکومت آن حضرت نیز هفتاد سال است.۹

سید کاظم رشتی نیز در این باره می گوید:
شهادت می دهم که دوازدهمین نفر از اوصیای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت ابو القاسم حجه بن الحسن الهادی الخلف القائم است، ما در انتظار ظهور او هستیم تا زمینی را که از ظلم و جور پر شده، از عدل و داد پر کند. آن حضرت زنده است و نخواهد مرد تا روزی که طاغوت را از میان بر دارد.۱۰

علی محمد باب شیرازی که مدعی بابیت است و بهائیان او را مبشر بهائیت می دانند نیز به وجود و غیبت مهدی موعود اعتراف داشته۱۱ و در تفسیر سوره یوسف خود می نویسد:
۱. «قُل إنّ الله فاطرُ السموات و الارض مِن عِنده حجّته القائم المنتظر و انّه هو الحَقّ و إنّی انا عبدٌ مِن عِباده قد اسخر الملک لدواته فاسلموا امر الله.»۱۲
۲. «قاتلوا المشرکینَ کافّه کما یردون الذکر کافّه و طَیّبوا الارضَ للحجّه.»۱۳
۳. «اقتلوا المشرکین و لا تذروا علی الارض بالحقّ علی الحقّ من الکافرین دیّاراً حتّی ظهرت الارض و من علیها لبقیه الله المنتظر و اعملوا لله الحمد علی سبیل الباب محمودا.»۱۴
موارد دیگری نیز هست که به همین اندازه بسنده می کنیم.

علی محمد شیرازی همچنین در صحیفه بین الحرمین می نویسد: «انه لکتاب قد نزل من لدن بقیه الله امام حق قدیم و انّه لهو الحق قی السموات و الارض لا یعزب من علمه شیء و لا یحیط بذکره خلق و انهکم لامام حیّ عظیم … قل إنّنی أنا عبد من بقیه الله قد آمنت بالله و آیاته و ما نزل فی القرآن … قل یا أیّها الملأ أن اسمعوا حکم بقیه الله من لدن عبده … .»

پانوشت:

۱. ر. ک: دادگستر جهان، ص ۶۹- ۷۰.
۲. تعداد قابل توجهی از این موارد در تاریخ ثبت شده است که برای بررسی بیشتر می توان به تاریخ مهدویت مراجعه کرد.
۳. چرا که از ایشان بعید است که امت خود را پس از هدایت، بدون هیچ سر پرست و راهنمایی رها کنند.
۴. ر. ک: کمال الدین-ترجمه کمره‏اى، ج‏۱، ص: ۳۷.
۵. ر. ک: کمال الدین-ترجمه کمره‏اى ج‏ ۲، ص ۵۶؛ باب سى و نهم. 
۶. ر. ک: کمال الدین-ترجمه کمره‏اى ج‏۲، ص ۳۰ باب سى و پنجم.
۷. إعلام الورى بأعلام الهدى ص۴۳۵ الفصل الثانی فی ذکر الأخبار الواردة عن آبائه فی ذلک.
۸. جوامع الکلم، ج ۱، ص ۵۴؛ از صفحه ۴۰ تا ۹۰ به بحث مهدویت پرداخته است.
۹. جوامع الکلم، ج ۲، ص ۲۴۸.
۱۰. مجموعه رسائل، بخش اول وصیت نامه.
۱۱. کواکب الدریه، ص ۳۵.
۱۲. تفسیر سوره یوسف، سوره ۷۶.
۱۳. تفسیر سوره یوسف، سوره ۱۰۲.
۱۴. تفسیر سوره یوسف، سوره ۹۸.

 

 

سید مصطفی احمدی بازدید : 68 چهارشنبه 16 بهمن 1392 نظرات (1)

وحدت و اتحاد، یکی از تعالیم ادیان الهی است که در این مقاله از دو جهت به آن می نگریم:

۱. وحدت از نگاه اسلام:
قرآن کریم، انسان را از یک اصل و نسب می داند و می فرماید: «یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما ‏رِجالاً کَثیراً وَ نِساء؛ ای مردم! از خدایی بترسید که شما را از یک نفس آفرید و از آن نفس، همسرش را خلق کرد و از آن دو، زنان و مردان را در زمین بپراکند.»
۱ و «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى؛ ای مردم! ما شما را از یک زن و مرد آفریدیم».۲

این کتاب آسمانی، پیوسته از وحدت و همبستگی سخن می گوید، از این رو با واژه هایی چون: ««واعتصموا۳، اصلحوا۴، تعاونوا۵، الّف بین قلوبکم۶، امّة واحد۷ و …» بر این امر مهمّ تأکید می‌کند؛ البته وحدت اسلامی، به معنای برابری ظالم و مظلوم نیست، بلکه به معنای اتحاد و یکپارچگی است، از این رو قرآن می فرماید: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا».۸

اسلام، دین اتحاد و همبستگی است از این رو بر جماعت تأکید دارد و از مسلمانان می‌خواهد برخی از عبادات خود را به صورت گروهی انجام دهند و به عباداتی چون حج، نماز جمعه و جماعت بپردازند که نماد اتحاد و یکپارچگی است. (شاید یکی از فلسفه های شرکت در عبادات گروهی، نزدیک شدن انسان ها به یکدیگر، همدردی و دستگیری از هم باشد، زیرا وقتی انسان ها از هم جدا باشند، از درد یکدیگر خبر ندارند.)

حتی خدای سبحان از مسلمانان می‌خواهد که در نمازهای خود، ضمیرهای جمع به کار ببرند و همگان را دعا کنند: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم‏».۹ و در روایات تأکید شده است که برای دیگران دعا کنید، زیرا دعای مؤمن در حق برادرش مستجاب می‌شود و همچنین می‌فرمایند: دعاهای گروهی به اجابت نزدیکترند.

پیامبر خاتم (ص) نیز در باره اصل برابری انسانها می‌فرماید: «اطاعت خدا بر شهری و بادیه نشین، بر عجم و عرب، آزاده و برده، کوچک و بزرگ و سفید و سیاه واجب است.»۱۰ ایشان درباره اتحاد و همبستگی نیز می‌فرماید: «الْمُسْلِمُونَ یَدٌ عَلَى مَنْ سِوَاهُمْ؛ مسلمانان در برابر دشمنانشان، دست واحدی هستند.»۱۱

ایشان همچنین می فرماید: «مَثَلُ الْمُؤْمِنِ فِی تَوَادِّهِمْ وَ تَرَاحُمِهِمْ کَمَثَلِ الْجَسَدِ إِذَا اشْتَکَى بَعْضُهُ تَدَاعَى سَائِرُهُ بِالسَّهَرِ وَ الْحُمَّى‏؛ نمونه مؤمنان در مهرورزى و دلسوزى به هم چون یک تن است که چون تیکه‏اى از آن بیمار شود، همه آن دچار بی خوابى و تب گردد.»۱۲

سعدی، شاعر شیرین سخن پارسی زبان، این حدیث را به زبان شعر در آورده و می سراید:

«بنی آدم اعضای یکدیگرند           که در آفرینش ز یک گوهرند»

«چون عضوی به درد آورد روزگار          دگر عضوها را نماند قرار»

این شعر به اندازه‌ای شیوا و گویاست، که همگان را به وجد می‌آورد، زیرا ریشه اش از کلام پیامبری الهی است. این شیوایی سبب شد که این شعر را بر سر در سازمان ملل بنویسند.

پس همه ملت ها که نماینده ایشان سازمان ملل است، حرف اسلام را می فهمند. حرف اسلام، چیزی جز وحدت و اتحاد نیست.

۲. وحدت از نگاه بهائیت:
وحدت عالم انسانی، یکی از تعالیم دوازده گانه ای است که توسط عباس افندی (دومین سرکرده بهائیت) جمع آوری و به عنوان اصول بهائیت عرضه شد. وحدت عالم انسانی، برگرفته ای تحریف شده از تعالیم الهی است که در بهائیت دارای تناقض های بسیار است که به چند نمونه از آنها اشاره می کنیم:

حسین علی بهاء در جایی می گوید: «عاشروا مع الأدیان بالروح و الریحان»۱۳ و در جای دیگر می گوید: «احبائی هم لئالی الامر و من دونهم حصاه الارض؛ دوستداران من درّ و جواهر و ما بقی ایشان سنگ ریزه‌های ارض خاکی‌اند.».۱۴

همچنین بهاء درباره آذری زبانها می‌گوید: «اترکوا التروک و لو کان ابوک، ان احبّوک اکلوک و ان ابغضوک قتلوک؛ از تُرک زبانان دوری کن و فاصله بگیر، اگر چه پدرت باشد. که اگر دوستت بدارد خواهدت خورد و اگر دشمن بدارد خواهدت کشت.»۱۵

عباس افندی وحدت عالم انسانی مورد نظر بهائیان را در کلام خود به کار برده و با دیدن سیاه پوستان می گوید: «مثلا چه فرق است میان سیاهان افریک و سیاهان امریک اینها خلق الله البقر علی صورة البشرند و ‏آنان متمدن و با هوش و با فرهنگ»؛۱۶ او همچنین اتحاد را به معنای برابری ظالم و مظلوم دانسته و می گوید: «جفاکار را مانند وفادار بنهایت محبت رفتار کنید و گرگان خونخوار را مانند غزالان ختن و ختا مشک معطّر به مشام رسانید.».۱۷

همانگونه که خواندید، بهاء ابتدا همه را با معاشرت مسالمت آمیز به ادیان فرا می خواند، ولی در جای دیگر، دوستداران خود را درّ و جواهر می خواند و دشمنانش را سنگریزه.

آیا کسانی که یک قوم و نژاد را به صورت کلی آدم خوار و قاتل می خوانند و عقیده دارند که باید آنان را به تمسخر گرفت، می‌توانند پیامبر الهی و راهنمای بشر باشند؟

آیا وحدت عالم انسانی بهائیان، تمسخر اقوام و توهین به نژادهاست؟

کسی که انسانها را چون گاو می داند، راه را به انسان نشان می دهد یا او را به بیراهه می کشاند؟

کسی که جفاکاران را مانند وفاداران می بیند، چگونه از هدایت سخن می گوید، چرا که بخشی از هدایت، جدا کردن جفاکاران از وفاداران است نه آن که آنان را یکی بداند و گرگان خونخوار را چون غزالان بی آزار ببیند، آیا این جز گمراهی و ضلالت است؟

جدای از آن چه گفته شد، بهائیتی که از وحدت عالم انسانی سخن می‌گوید، نه تنها بر سر جانشینی علی محمد باب با میرزا یحیی صبح ازل به جنگ و ستیز برخاستند، بلکه جانشینی بهاء را نیز دستمایه اختلاف و فحاشی های خود قرار دادند؛ آنان حتی نتوانسته پیروان خود را گرد هم جمع کنند و مانع از تفرقه آنان شود؛ آری بهائیت در همان نخستین سالهای پیدایش خود، به دسته ها و گروههای گوناگونی تقسیم شد که از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱. بهائیان ارتدکس؛
۲. بهائیان همجنس گرا؛
۳. بهائیان طرد شده؛
۴. بهائیان بیت العدلی؛

و

پس نه تنها وحدتی در بهائیت نیست، بلکه هر چه هست تفرقه و جدایی است.

پانوشت:
۱. سوره نساء، آیه ۱.
۲. سوره حجرات، آیه ۱۳.
۳. سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
۴. سوره نساء، آیه ۱۴۶.
۵. سوره مائده، آیه ۲.
۶. سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
۷. سوره انبیاء، آیه ۹۲.
۸. سوره آل عمران، ایه ۱۰۳.
۹. سوره فاتحه، آیه ۶.
۱۰. مجموعه ورام، ج ۱، ص ۱۳.
۱۱. امالی صدوق، ص ۳۵۱.
۱۲. بحار الانوار، ج ۵۸، ص ۱۵۰.
۱۳. دریای دانش، ص ۸.
۱۴. مائده آسمانی، عبد الحمید اشراق خاوری، ج ۴،  باب مقام احبای الهی، ص ۳۵۳.
۱۵. اسرار الآثار، فاضل مازندرانی. ج ۲، ص ۱۵۴. (ذیل کلمه‌ی ترک)
۱۶. خطابات عبد البهاء،  ص ۱۱۹.
۱۷. مکاتیب عبد البهاء، ص ۱۶۰.

 

 

سید مصطفی احمدی بازدید : 94 سه شنبه 15 بهمن 1392 نظرات (0)

یکی از تحولات عباس افندی، تعالیم دوازده‌گانه‌ای بود که برای بهائیت فراهم ساخت. او در سفرهایی که به اروپا و امریکا داشت، شعارهای دوازده‌گانه بهائیت را جمع آورد و به بهائیان عرضه کرد تا برای جذب غیر بهائیان به کار بندند. یکی از این تعالیم، تطابق دین با علم و عقل است که در این نوشتار، به بررسی و نقد آن در چند نمونه از احکام بهائیت می‌پردازیم:

۱. ربا: ربا به این معناست که شخصی مالی را به عنوان قرض به دیگری بدهد و  شرط کند که هنگام پس دادن، مبلغ اضافه‌ای را به همراه اصل به او بازگرداند. لازم به ذکر است که اگر شخصی مال را به دیگری بدهد و شرط نکند که اضافه‌ای بگیرد، ولی شخص قرض گیرنده، اضافه‌ای را به او بدهد، این نه تنها ربا نیست، بلکه استحباب نیز دارد. ربا در شریعت اسلام حرام است و علی محمد باب نیز بر این حرمت تأکید می‌کند: «یا اهل الارض قد احل الله البیع لکم فی کتابه و قد حرم علیکم الربوا؛ ای اهل زمین خداوند داد و ستد را حلال کرده و رباء را بر شما حرام قرار داده است.»[۱] ولی بهاء نه تنها از حرمت ربا سخن نگفته است، بلکه آن را حلال شمرده و می‌گوید: «اکثری از ناس محتاج به این فقره مشاهده می‌شوند چه اگر ربحی در میان نباشد امور معطل و معوق خواهد ماند، نفسی که موفق شود با هم جنس خود یا هم وطن و یا برادر خود مدارا نماید و یا مراعات کند یعنی به دادن قرض الحسن، کمیاب است، لذا فضلا علی العباد رباء را مثل معاملات دیگر که ما بین ناس متداولست قرار فرمودیم. یعنی ربح نقود از این حین که این حکم مبین از سماء مشیت نازل شد حلال و طیب و طاهر است.» [۲]

بله بهائیان، از تطابق دین با علم و عقل دم می‌زنند، لیکن تنها برای جلب مشتری، زیرا آن چه امروزه به اثبات رسیده است، روشن می‌کند که ربا سبب بسیارزی از رکودهای اقتصادی است و عقل نیز در می‌یابد که سرمایه‌داری که بی تلاش و زحمت پولش را در اختیار دیگران می‌گذارد و در موعد مقرر پولش را به همراه سودش می‌خواهد و کاری ندارد که قرض گیرنده از این پول سود می برد یا سود نمی‌برد، ظالم است.

ربا بر دو چیز می‌افزاید: یکی ثروت سرمایه داران و دیگری فقر فقیران. در ربا سرمایه دار از فقر فقیر سوء استفاده می‌کند و بدون زحمت بر سرمایه خود می‌افزاید و فقیر نیز که چاره‌ای ندارد، به ربا تن می دهد تا چند روز دیگری را بگذراند، به امید این که فرجی حاصل شود.

تطابق دین با علم و عقل شعاری است برای جذب حداکثری، زیرا ثروتمند بی‌دینی که تنها در پی کسب منافع خود است، با این شعار جذب بهائیت می‌شود و بر کردار خود، رنگ دیانت می‌دهد. او از یک سوء خود  را دیندار نشان می‌دهد و از سوی دیگر به صورت قانونی ربا می‌دهد و فقیران را به خدمت خود می‌گیرد.

۲. استمناء یا خود ارضایی: خود ارضایی نیز در اسلام تحریم شده است؛ لیکن علی محمد باب می‌گوید: «و قد عفی عنکم ما تشهدون فی الرویا او انتم بانفسکم عن انفسکم تستنیون، ولکنکم تعرفن قدر ذلک الماء فانه یکن سبب خلق نفس یشهد الله؛ خدا از شما بخشیده آن چه را در خواب می‌بینید، و آنچه را که شما خودتان از نفس خود استمناء می‌کنید، ولی قدر این آب را بدانید، زیرا آن وسیله آفرینش انسان است.»[۳]

تنها ضرری که علی محمد برای استمناء بیان می‌کند، تلف شدن نطفه است، ولی اسلام خود ارضایی را حرام کرده است، زیرا چهارده قرن پیش از معایبی آگاه بوده که امروزه دانشمندان به آن دست یافته‌اند؛ مضراتی که به چند نمونه از آن اشاره می‌کنیم:

آسیب‏هاى جسمى خود ارضایى:
۱. خستگى و کوفتگى.
۲. ضعف چشم و تارى دید.
۳. نازک شدن و سپس ریزش مو.
۴. سرد مزاجى.
۵. انزال زود رس.
۶. درد در ناحیه تناسلى.
۷. کمر درد.
۸. و

آسیب های روحی خود ارضایی:
حواس پرتى، ضعف حافظه، اضطراب، گوشه‏گیرى و افسردگى، بى‏نشاطى، تند خویى و زود رنجى، ضعف اراده، احساس حقارت، بى‏خوابى، بى‏میل شدن به همسر و لذت نبردن از زندگى مشترک را مى‌توان از عوارض روانى خود ارضایى نام برد.

در این مقاله به دو نمونه از احکام مدرن و مطابق با نیازهای قرن بیستم بهائیت اشاره کردیم که تطابق دین با علم و عقل را به شما نشان داد؛ حال شما تصمیم بگیرید که  کدام دین الهی است؛ آن که از نیازهای بشر آگاه است یا فرقه‌ای بشری و جاهل نسبت به نیاز انسان‌ها.

 پانوشت:
۱. احسن القصص، سوره ۱۰۳.
۲. اشراقات، ص ۸۳.
۳. بیان عربی، ص باب عاشر از واحد هشتم.

 

 

سید مصطفی احمدی بازدید : 77 جمعه 11 بهمن 1392 نظرات (0)

بهائیت در تعالیم دوازده گانه خود، از خط و زبان واحد جهانی سخن می گوید، چیزی که زمانی در میان نظریه پردازان غربی رواج یافت و سبب شد که عباس افندی از آن به عنوان یک تعلیم مدرن و نیاز روز استقبال کند، زیرا با وقوعش، می توانست فعالیت خود و حذبش را گسترش دهد؛ اما خواب خوب عبد البهاء طولی نکشید و این شعار توسط خود نظریه پردازانش، نسخ شد و دانشمندان دریافتند که نه تنها باید همه خط ها و زبان ها حفظ شوند، بلکه باید گویش ها را نیز نگه دارند، زیرا بسیاری از آثار گذشتگان و علوم پیشین با نابودی خط و زبان و گویش آنان، از بین خواهد رفت.

وقتی به سیره عملی باب و بهاء نگاه می کنیم، در می یابیم که آنان نمی توانسته اند از وحدت زبان سخن بگویند و بی شک این شعار، از جمله چیزهایی است که عباس افندی در سفرهای اروپایی و آمریکایی خود به بهائیت افزوده است، زیرا علی محمد باب، کتاب خود یعنی بیان را به دو زبان فارسی و عربی نوشت و حسینعلی نوری نیز کتاب اقدس را به زبانی غیر از لغت قوم خود، یعنی عربی نوشت.

وقتی کمی در شعار وحدت زبان دقت می کنیم، نظرمان به تناقضی جلب می شود که میان سیره عملی سران بابیت و بهائیت با سیره عملی همه انبیاء الهی وجود دارد.

باب و بهاء که خود را موعود و پیامبر ایرانیان معرفی می کردند، بیان و اقدس عربی را برای پیروان فارس زبان خود آوردند و این یکی از تناقضات آشکار بهائیت است که خلاف سیره مشترک انبیاء الهی نیز هست، زیرا هر پیامبری در هر جا مبعوث می شد، به زبان مردم همان سرزمین سخن می گفت، از این رو قرآن کریم می فرماید: «وما أرسلنا من رسولٍ إلّا بلسان قومه؛ ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش به رسالت نفرستادیم تا پیام الهی را بری آنان به روشنی بیان کند.»۱

وجود همزبانی بین پیامبر و امت لازمه درمان دردهای فرهنگی جامعه است، زیرا پیامبران نسبت به مردم خود سِمَتِ طبیب فرهنگی دارند. خدای سبحان پیش از آفرینش انسان، حجت خود، یعنی آدم (علیه السلام) را آفرید، تا حجت او قبل از خلق وجود داشته باشد؛ به طوری که وقتی انسان ها آفریده شدند، حجت الهی را ببینند و درمان پیش از بیمار وجود داشته باشد.

بر این اساس، خدایی که تا این اندازه به فکر هدایت بشر است، چگونه می تواند پیامبری را برای هدایت انسان بفرستد که توان درمان ندارد. بله پیامبری که بیاید و به زبان و لغت قومش سخن نگوید، هیچ نفعی برای آن قوم ندارد و نمی تواند گره ای از مشکلات آنان باز کند، زیرا مأثرترین راه ارتباطی سخن گفتن است.

وقتی پیامبر به زبان غیر قومش سخن بگوید، فرقی با سخن نگفتن ندارد و بود و نبود این هادی و هدایت، یکی است، زیرا شنونده، چیزی از هدایت متوجه نمی شود. مثل یک فارس زبان که شبکه عربی نگاه می کند، او اگر زبان نداند، تنها صدا می شنود و چیزی نمی فهمد؛ پس نبود همزبان نبودن پیامبر و کتاب آسمانی با قوم، مساوی است با بی زبانی او و کتابش.

سرکرده بهائیت نیز که خود را پیامبر ایرانیان و فارسی زبانان می داند، می بایست کتابی به زبان آنان می آورد تا آنان را هدایت کند، نه کتاب اقدس که به زبان عربی نوشته شده است و یک ایرانی نمی تواند از آن بهره مند شود.

با این وجود، شما ببینید که اشکال از کجاست! خدای دانا و توانا زبان ایرانیان را نمی دانسته که کتاب عربی به حسین علی نوری داده است، یا بهاء، پیامبری الهی نیست، و خدا خواسته که او در تدبیراتش اشتباه کند و از همزبانیِ پیامبر و کتاب آسمانی با زبان قوم، غافل شده و این گونه الهی نبودنش آشکار و خودش رسوا گردد…

 پانوشت:
۱. سوره ابراهیم، آیه ۴.

 

سید مصطفی احمدی بازدید : 112 پنجشنبه 10 بهمن 1392 نظرات (0)

 

 از بهائیان پرسیدیم: هر پیامبری، گواهی و وعده پیامبر پیشین را دارد، کدامیک از پیامبران الاهی به پیدایش پیامبرنمای شما وعده داده است؟

آنان در پاسخ گفتند: (عین عبارت بهائیان بدون هیچ دخل و تصرفی منتقل شده است)

هر پیامبر قبل به ظهور بعد از خود خبر داده است. منتهی این اخبار در حد اشارات ظریف است و همین امر موجب شده که بسیاری از یهودیان همچنان در دین خود باقی بمانند و به ظهور حضرت عیسی ایمان نیاورند و یا میلیاردها مسیحی که همچنان منتظر ظهور بعدی اند و به حضرت محمّد اقبال ننموده اند. به عبارت دیگر، اگر این اخبار واضح و روشن می بود؛ اکنون فی المثل می بایست بیشتری از مسیحیان به اسلام ایمان آورده باشند.چنان که بخوبی می دانید که در قرآن کریم اشاره آشکاری به اسم و رسم و محل ظهور حضرت قائم، موجود نیست.

 

با این وصف در کتب مقدّسه قبل،اشارات و بشاراتی موجود است که به برخی از آنها اشاره می کنیم:

در کتاب دینکرد (از کتب معروف زرتشتیان) صفحه ۱۸۵ آمده است:” چون هزار و دویست و اند سال از تازی آئین بگذرد، هوشیدر ماه به پیغمبری برانگیخته شود.”

همانطور که معلوم است؛ مقصود از آئین تازی، دیانت مقدس اسلام است و ظهور حضرت باب، ۱۲۶۰ سال پس از هجرت پیغمبر واقع شده است. ضمنا “هوشیدر” به معنای “در ِهوش” است که در واقع معادل عربی آن “باب ِ علم ” می باشد.

و در کتاب دبستان المذاهب(از دیگر کتب زرتشتیان) روایت کنند که حضرت زردشت فرمود: “پس از غلبه تازیان و پریشانی بهدینان ، خداوند در ایران بزرگی را از نژاد کیان بر انگیزد تا جهان را از خاور تا باختر به یزدان پرستی گرد آورد.”

مقصود از غلبه تازیان، حمله اعراب به ایران و تسلط ایشان بر این سرزمین است. “بزرگی از نژاد کیان” به تعبیر بهائیان، حضرت بهاءالله است که نسبت خانوادگی ایشان به پادشاهان ساسانی می رسد.

 

در پاسخ این جواب بهائیان که خود را مفتخر به وعده پیامبر زرتشتیان می دانند باید بگویم:

۱. منابعی که شما به آنها استناد کرده اید و شاهد برای مدعای خود آورده اید از نظر سندی ثابت شده نیست و به قول معروف «اول اثبات برادری کنید بعد ادعای ارث کنید» اول ثابت کنید که این کتابها مورد تأیید است بعد به آنها استناد کنید.

۲. درمورد هوشیدر ادعایی شده که معلوم می شود به منابع بی سندی هم که معرفی شده اصلا مراجعه نشده زیرا طبق آموزه های زرتشتیان، هوشیدر اولین منجی زرتشتیان است نه پیامبر و دیگر اینکه اگر به کتب تاریخی مراجعه کنید می بینید که یکی از علل پذیرش اسلام توسط ایرانیان این بود که پیامبر مسلمانان را منجی خود می دانستند از اینرو در مقابل آموزه های اسلام سر تعظیم فرود آوردند.

۳.بر فرض اینکه قبول کنیم هوشیدر یعنی «درهوش»که در واقع معادل عربی آن «باب علم » میشود و تطبیق می دهید به در علم بودن بهاء الله این ادعایی است که بهاءالله دارد و خود را باب علم می داند اما در طول تاریخ هم آیا به غیر از حضرت علی (علیه السلام) کس دیگری هم به این صفت «باب علم» متصف شده است ؟ درحالیکه طبق حدیث منقول از پیامبر اسلام که فرمودند: «انا مدینه العلم وعلی بابها»؛ تنها کسی که شامل این حدیث می شود و باب علم بودن در مورد او صدق می کند، امیرمؤمنان علی (علیه السلام) است

سید مصطفی احمدی بازدید : 73 چهارشنبه 09 بهمن 1392 نظرات (0)

خبرگزاری فرانسه گزارش داد: سنای آمریکا ضمن طرح ادعاهایی درباره حقوق بشر در ایران، از ایران خواست زندانیان فرقه بهاییت را آزاد کند.

 

سنای آمریکا پیشتر هم دخالت‌های مشابهی در امور ایران داشته است. سنای آمریکا بدون هیچ بحثی قطعنامه مداخله‌جویانه‌ای در این خصوص تصویب کرد. تصویب این قطعنامه در حالی صورت گرفت که نمایندگان سنا در حال بررسی تصویب تحریم‌های جدیدی علیه ایران هستند.

 

اوباما روز جمعه از کنگره خواست تحریم‌های جدید علیه ایران تصویب نکند. وی گفت اقدامات شدیدی همین حالا برقرار است. وی همچنین گفت باید حرف ایران را آزمود. قطعنامه سنا درباره بهایی‌ها را “مارک کرک” مطرح کرد.

سید مصطفی احمدی بازدید : 80 چهارشنبه 09 بهمن 1392 نظرات (0)

عباس افندی، پسر حسین علی بهاء (پیامبر بهائیت) است که نزد بهائیان به عنوان مبین بهائیت شناخته می‌شود. او خود را عبد البهاء نامید و در متحول کردن بهائیت همه کوشش خود را به کاربست.

 

در این مقاله به گوشی ای از تحولات بهائیت در زمان عبد البهاء اشاره خواهیم کرد:

 

۱. هنگامی که عباس افندی به قدرت رسید، با بسیاری از دستورات و وصایای پدر مخالفت کرد که از جمله به دو نمونه اشاره می‌کنیم:

 

الف. مخالفت در باب جانشینی بهاء؛ عبد البهاء، نخست دست برادر کوچک خود، یعنی محمد علی را از بهائیت کوتاه کرد، زیرا بنا به وصیت بهاء، اول عبد البهاء به قدرت می رسید و سپس برادرش محمد علی، زمام بهائیت را به دست می‌گرفت.۱

ب. مخالفت با احکام بهاء؛ از جمله می توان به رواج دست بوسی در زمان عبد البهاء اشاره کرد؛ این در حالی بود که بهاء دست بوسی را در بهائیت ممنوع کرد و در اقدس نوشت: «قد حرم علیکم تقبیل الایادی فی الکتاب؛ بوسیدن دستها بر شما حرام شده است.»۲

ج. سرپیچی از وصیت بهاء در باره اموال و اوقاف خیریه بهائیت که به دستور بهاء باید به اولاد بهاء (اقصان) باز می گشت و پس از آنان به بیت العدل می رسید؛۳ ولی عبد البهاء در وصیت نامه خود شوقی افندی را به مقام ولی امری و ریاست بیت العدل منصوب کرد تا همه اموال را در اختیار گیرد.۴

 

۲. با رو به زوال رفتن قدرت روس، عباس افندی دست به کار شد تا حامی جدیدی برای بهائیت دست و پا کند؛ بنا بر این از روس‌ها روی گرداند و به سوی انگلیس ها رفت و با خوش خدمتی‌هایی که به انگلیسی‌ها کرد، موفق شد حمایت آنان را جلب کرده و مقام «سر» که یک مقام عالی رتبه انگلیس است را از آن خود کند.

 

۳. عبد البهاء در سفرهای اروپایی و آمریکایی خود، توانست آرمانی‌هایی را به عنوان تعالیم یا اصول دوازده گانه بهائیت فراهم سازد؛ شعارهایی که می توان از چند جهت به آنها نگاه کرد:

 

الف. از جهت الهی بودن، زیرا برخی از این تعالیم برگرفته از سیره انبیاء است و برخی مخالف سیره پیامبران؛ مانند تحری حقیقت و وحدت عالم انسانی.

ب. از دید عقلانیت، زیرا برخی از این آموزه ها مخالف عقل سلیم است؛ مانند ترک جمیع تعصبات.

ج. از جهت علمیت، زیرا برخی از این اصول با علم روز نیز تناقض دارد؛ مانند: وحدت خط و لسان.

 

۴. عبد البهاء که می خواست بهائیت را در نسل خود نگه دارد، دست برادر را از بهائیت کوتاه کرد؛ ولی خودش نیز پسردار نشد، از این رو مجبور شد، قدرت را به نوه دختری خود، یعنی «شوقی افندی» واگذار کند، از این رو سیره پدر را در  جانشینی و خلافت در بهائیت نیز تغییر داد و اولین انشعاب را در بهائیت رقم زد.۵

 

پانوشت:

۱. الواح بها، ص ۱۰۸.

۲. اقدس، حسین علی بهاء، ص ۱۰.

۳. پیشین، ص ۱۳.

۴. وصیت نامه عبد البهاء.

۵. ر. ک: تاریخ جامع بهائیت، ص ۵۷۶.

سید مصطفی احمدی بازدید : 153 چهارشنبه 02 بهمن 1392 نظرات (0)

بهائیت که از وحدت عالم انسانی دم می زند، پیوسته گفتار و کرداری متناقض با وحدت عالم انسانی از خود نشان داده است که از جمله می توان به کلام حسین علی بهاء و فرزندش عباس افندی، دو سرکرده بهائیت در باره آذریها و ترک زبانها اشاره کرد.

 

بهاء در باره آذری زبان ها می گوید: «اترکوا التروک و لو کان ابوک، ان احبّوک اکلوک و ان ابغضوک قتلوک؛ از تُرک زبانان دوری کن و فاصله بگیر، اگر چه پدرت باشد. که اگر دوستت بدارد خواهدت خورد و اگر دشمن بدارد خواهدت کشت.»۱

 

عبدالبهاء نیز در باره ترک زبانان می گوید: «جمال پاشا … چون به عکا رسید و ملاقات مرا خواست بر الاغ سوار شده به قصد خانه اش رفتم. همین که مرا دید، استقبال کرد و مرا به کنارش نشاند و بی مقدمه چنین گفت: تو از مفسدین در دینی و به همین جهت دولت ایران تو را در اینجا تبعید نمود. … اندیشیدم که ترک است و باید جوابی مضحک و مسکت داد.»۲

بهاء ترک زبان ها را قاتل و آدم خوار می داند و عبد البهاء آنان را سزاوار پاسخ های مضحک؛ آیا واقعاً این همان وحدت عالم انسانی بهائیت است. وقتی بهاء (پایه گذار بهائیت) و عبد البهاء (دومین سرکرده بهائیت) چنین تفکری در باره انسان ها دارند، چگونه می توانند فرستاده ای باشد که برای هدایت بشر آمده اند. کسی که همه افراد یک قوم را جنایت کار فرض می کند و همه را به تمسخر می گیرد، آیا شایستگی رهبری جامعه را دارد؟ آیا چنین کسی استحقاق تبعیت دارد؟

 

پانوشت:

۱.  اسرار الآثار، فاضل مازندرانی. ج ۲، ص ۱۵۴. (ذیل کلمه‌ی ترک)

۲.  اسرار الآثار، فاضل مازندرانی، ج ۳، صص ۴۲ و ۴۳

تعداد صفحات : 3

درباره ما
Profile Pic
بسم الله الرحمن الرحیم : این وبلاگ قصد دارد بعضی از خرافات را ریشه کن کند. رییس این وبلاگ شیعه ی اثنا عشری است و به این هم افتخار میکند. تمامی پست های این وبلاگ از کتب معتبر نوشته شده است بنده حقیر حاضر به مناظره با اشخاصی که شرایط بخش مناظره را داشته باشند را دارم به امید ظهورش عجل الولیک فرج
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    به نظرتان کدام دین ( فرقه) کامل است
    دوست دارید چه مطلبی روی سایت قرار گیرد
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 30
  • کل نظرات : 16
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 13
  • باردید دیروز : 19
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 94
  • بازدید ماه : 227
  • بازدید سال : 883
  • بازدید کلی : 8,149