یکی از تحولات عباس افندی، تعالیم دوازدهگانهای بود که برای بهائیت فراهم ساخت. او در سفرهایی که به اروپا و امریکا داشت، شعارهای دوازدهگانه بهائیت را جمع آورد و به بهائیان عرضه کرد تا برای جذب غیر بهائیان به کار بندند. یکی از این تعالیم، تطابق دین با علم و عقل است که در این نوشتار، به بررسی و نقد آن در چند نمونه از احکام بهائیت میپردازیم:
۱. ربا: ربا به این معناست که شخصی مالی را به عنوان قرض به دیگری بدهد و شرط کند که هنگام پس دادن، مبلغ اضافهای را به همراه اصل به او بازگرداند. لازم به ذکر است که اگر شخصی مال را به دیگری بدهد و شرط نکند که اضافهای بگیرد، ولی شخص قرض گیرنده، اضافهای را به او بدهد، این نه تنها ربا نیست، بلکه استحباب نیز دارد. ربا در شریعت اسلام حرام است و علی محمد باب نیز بر این حرمت تأکید میکند: «یا اهل الارض قد احل الله البیع لکم فی کتابه و قد حرم علیکم الربوا؛ ای اهل زمین خداوند داد و ستد را حلال کرده و رباء را بر شما حرام قرار داده است.»[۱] ولی بهاء نه تنها از حرمت ربا سخن نگفته است، بلکه آن را حلال شمرده و میگوید: «اکثری از ناس محتاج به این فقره مشاهده میشوند چه اگر ربحی در میان نباشد امور معطل و معوق خواهد ماند، نفسی که موفق شود با هم جنس خود یا هم وطن و یا برادر خود مدارا نماید و یا مراعات کند یعنی به دادن قرض الحسن، کمیاب است، لذا فضلا علی العباد رباء را مثل معاملات دیگر که ما بین ناس متداولست قرار فرمودیم. یعنی ربح نقود از این حین که این حکم مبین از سماء مشیت نازل شد حلال و طیب و طاهر است.» [۲]
بله بهائیان، از تطابق دین با علم و عقل دم میزنند، لیکن تنها برای جلب مشتری، زیرا آن چه امروزه به اثبات رسیده است، روشن میکند که ربا سبب بسیارزی از رکودهای اقتصادی است و عقل نیز در مییابد که سرمایهداری که بی تلاش و زحمت پولش را در اختیار دیگران میگذارد و در موعد مقرر پولش را به همراه سودش میخواهد و کاری ندارد که قرض گیرنده از این پول سود می برد یا سود نمیبرد، ظالم است.
ربا بر دو چیز میافزاید: یکی ثروت سرمایه داران و دیگری فقر فقیران. در ربا سرمایه دار از فقر فقیر سوء استفاده میکند و بدون زحمت بر سرمایه خود میافزاید و فقیر نیز که چارهای ندارد، به ربا تن می دهد تا چند روز دیگری را بگذراند، به امید این که فرجی حاصل شود.
تطابق دین با علم و عقل شعاری است برای جذب حداکثری، زیرا ثروتمند بیدینی که تنها در پی کسب منافع خود است، با این شعار جذب بهائیت میشود و بر کردار خود، رنگ دیانت میدهد. او از یک سوء خود را دیندار نشان میدهد و از سوی دیگر به صورت قانونی ربا میدهد و فقیران را به خدمت خود میگیرد.
۲. استمناء یا خود ارضایی: خود ارضایی نیز در اسلام تحریم شده است؛ لیکن علی محمد باب میگوید: «و قد عفی عنکم ما تشهدون فی الرویا او انتم بانفسکم عن انفسکم تستنیون، ولکنکم تعرفن قدر ذلک الماء فانه یکن سبب خلق نفس یشهد الله؛ خدا از شما بخشیده آن چه را در خواب میبینید، و آنچه را که شما خودتان از نفس خود استمناء میکنید، ولی قدر این آب را بدانید، زیرا آن وسیله آفرینش انسان است.»[۳]
تنها ضرری که علی محمد برای استمناء بیان میکند، تلف شدن نطفه است، ولی اسلام خود ارضایی را حرام کرده است، زیرا چهارده قرن پیش از معایبی آگاه بوده که امروزه دانشمندان به آن دست یافتهاند؛ مضراتی که به چند نمونه از آن اشاره میکنیم:
آسیبهاى جسمى خود ارضایى:
۱. خستگى و کوفتگى.
۲. ضعف چشم و تارى دید.
۳. نازک شدن و سپس ریزش مو.
۴. سرد مزاجى.
۵. انزال زود رس.
۶. درد در ناحیه تناسلى.
۷. کمر درد.
۸. و …
آسیب های روحی خود ارضایی:
حواس پرتى، ضعف حافظه، اضطراب، گوشهگیرى و افسردگى، بىنشاطى، تند خویى و زود رنجى، ضعف اراده، احساس حقارت، بىخوابى، بىمیل شدن به همسر و لذت نبردن از زندگى مشترک را مىتوان از عوارض روانى خود ارضایى نام برد.
در این مقاله به دو نمونه از احکام مدرن و مطابق با نیازهای قرن بیستم بهائیت اشاره کردیم که تطابق دین با علم و عقل را به شما نشان داد؛ حال شما تصمیم بگیرید که کدام دین الهی است؛ آن که از نیازهای بشر آگاه است یا فرقهای بشری و جاهل نسبت به نیاز انسانها.
پانوشت:
۱. احسن القصص، سوره ۱۰۳.
۲. اشراقات، ص ۸۳.
۳. بیان عربی، ص باب عاشر از واحد هشتم.